تُرک آموزی

ساخت وبلاگ
نه تنها تو جواب دادن هام خیلی مکث می کردم
بلکه موقعی هم که دوست هام صحبت می کردن
ازشون می خواستم دوباره آهسته تر حرفشون را تکرار کنند


و این موضوع ادامه داشت تا سر مسئله جبری باهاش بحثم شد
از اینکه یکی از بهترین شاگرد های کلاسش بودم ولی با مکث بحث می کردم موضوع را فهمید
پرسید: من که حرف می زنم شما تو ذهنت به ترکی ترجمه شون می کنی و بعد بهشون فکر می کنی؟

بهت زده بهش نگاه کردم ، سوالش واقعا برام عجیب بود
ادامه داد: من خودم هم تازه از شهرستان اومده بودم مشکل شما را داشتم
باید یاد بگیری فارسی فکر کنی وگرنه برات مشکل می شه

دو سه سال بعد که مشکلم حل شد
فهمیدم که مشکلم را با ترجمه سریعتر حل کردم ، نه با روش ایشون

اما چند روز پیش، پس از سال های سال که از این موضوع گذشته متوجه شدم که تو مسائل کاریم نمی تونم ترکی فکر کنم
و زبان های دیگه را به فارسی ترجمه می کنم و بعد بهشون فکر می کنم
مثلا می خوام مسئله ای را توضیح بدم بی اختیار سوئیچ می کنم به فارسی
یا کلمات فارسی توش استفاده می کنم
اما هنوزم تو محیط خانوادگی ( علی الخصوص با مادر بزرگوار) از بیخ عربم!

پ ن - شاید به این خاطر باشه که کارم با زبان فارسی شکل گرفته
و خانواده ام به ترکی!

پ ن - تو شهرستان که بودیم از چهارم ابتدایی به بعد معلم توضیح درسش را هم به فارسی ارائه می داد ، ولی ظاهرا فارسی حرف زدن اون هم مثل فارسی گوش دادن ما بوده

پ ن - تو کلاس همین بنده خدا یکی یه بار گفت "خیلی با حالی"
من که هنوز به معنی اصطلاحات خوب وارد نبودم
(اون موقع تو رادیو تلویزیون از این لحن ها استفاده نمی کردن)
پا شدم وسط کلاس رفتم بالا سرش در حالیکه همه نگاه ها به من بود
شق خوابوندم بیخ گوشش
و بهش گفتم: «میثله آدام صوبت کن!»

متاهلین تنها...
ما را در سایت متاهلین تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kinglear بازدید : 174 تاريخ : شنبه 21 ارديبهشت 1398 ساعت: 9:52